سفر به سرزمین عاشقانه ها - قسمت هشتم
ادامه مطلب ...
من ... حواترازحوا
امام غریب به چه کسی می گویند ؟
امام هشتم ؟
امام رضا ؟
غریب ؟
دیگر محال است ...
دیگر محال است اگر بشنوم به امام رضا بگویند غریب ، غصه ام نگیرد !
درد داشت ...
زیارت امروز صبح ما ، خیلی درد داشت !
سامرا ...
امان از غریبی ... امان از سامرا !
غربت غریبی غم را به جانمان ریخت !
امان از سامرا !!!
باورم نمی شد ...
اماگویی کسی می گفت بروید...اینجا نمانید...اینجاپرازخطراست
ما اما ...
هراسی نداشتیم
می دانی ؟
سالهابود آرزوی زیارت سردابی را داشتم که روزی آخرین معشوق برای همیشه
از نظرها پنهان شد
آن روز خدا می دانست که دردانه اش دیگر در امان نیست
دردانه رفت تا روزی برسد که زمین لیاقت حضورش را داشته باشد
افسوس که این مردمان و این زمین هنوز لیاقتش را نیافته !!!
سامرا هنوز در وحشت مرگباری است
سامرا هنوز ویران است
سامرا هنوز غمگین است !
و امان از سامرا !
نشد ...
حتی نشد یک دل سیر به تماشا بنشینیم
وکاظمین !
سیرابم انگار
زیارت شش امام...
حس سبکبالی شادمانی عجیبی برایم دارد
و غمگین از فردا که باید رفت و معلوم نیست تا کی !
امشب بازهم نتوانستیم یک دل سیر مثل نجف مثل کربلا به تماشا بنشینیم
گفتند تا یازده شب مجازیم به هتل برگردیم !
چقدر ناامنی بیداد می کند !!!
دلم برای غربت سامرا و کاظمین می سوزد و چشمانم نیز !
کاش امشب همین امشب بماند ...
فردا باید رفت !!!
کاظمین - 26آبان90
در سامرا میفهمی که چقدر امام زمانمان غریب است
دلم خیلی سوخت !
تو سامرا از همه جا بیشتر !
هست و اینقدر به پدرش بی احترامی میشه !
درود بسیار ...
چقدر زیبا بود این قسمت...
فردا باید برگردید...
چقدرحیف...
امتحان میکنیم
چی رو؟
سلام عزیزم..
از غربت سامرا خیلی شنیدم اما هنوز به چشم ندیدم..
سامرا واقعا دلت کباب میشه
درو دیوارخراب و ریخته شده...
تل خاک ...
بدترازهمه به اصطلاح ضریح ...
که چارچوبی است پوشیده شده باپارچه ای سیاه...
همه اش سراسر غم و اندوهه...
بااون حال و روز اونجا...
دیدی چطور با اون چای گوارا ازهمه زائرینش پذیرایی میکرد...
من که همه خستگیم بااون استکانهای کوچیک چای برطرف شد...
چای های عراقی اش !!! هووووووم خیلی خوشمزه بود !!!
با خوردنش گلودرد همه مون خوب شد
سلام خواهری...
اینا به مزار امام ها هم رحم نمیکنن وای به حال اون موقع که خودشون زنده بودن!!! خدا 12 تا براشون فرستاد اما آدم نشدند.
نذاشتن عکس بگیری؟ اگه عکس از اونجا گرفتی برامون بزار ببینیم
نه عزیزم به هیچ عنوان اجازه عکاسی ندادند حتی تو مسیر از داخل اتوبوس هم نذاشتن از خودمون فیلم برداری کنیم !
سلام
با خواندن مطلب شما رفتم در هوای دوسال پیش که آقا طلبید و خیلی راحت راهی کربلا شدیم. زیارت قبول .
درودی دوباره بر خواهر عزیزتر از جان. بدو بیا پست جدید گذاشتم مربوط به صدای بسیار قشنگمه
بدو بدو خواهری بیا.
:)
سلام
زیارتت قبول خانوم حوا....
بسیار زیبا و لطیف نوشتی.
شرح حال را شنیده ایم ......
چه بگویم از غربتی که خود در غربت است !!!!
سلام.
زیارت قبول
من دلمو همون جاها جا گذاشتم و گمش کردم
حالا هر سال میرم...
... اما ....
امکان عکاسی هست.
یه چیزایی دارم.
مایلین پیدا کنم و تقدیم..
واسه سالهای قبله همه