بعدازظهر 28 شهریور 83 ...
از مطب دکتر که بیرون آمدیم سبک بودم خیلی سبک ، آنقدر که می خواستم تا
خانه پرواز کنم . می دانی ؟
آمدیم خانه وقت زیادی نداشتیم ساک ات را که بستیم راه افتادیم
شب آخری نمی خواستیم در خانه خودمان بمانیم هرچند که بیمارستان هم نزدیک
خانه مادربزرگ بود.
قبل از رفتن به خانه مادربزرگ بستنی سنتی خریدیم و یک دل سیر بستنی
خوردیم ، نمی دانم شاید داشتیم برای خودمان جشن می گرفتیم!
آن شب تا صبح بیدار ماندم نه که نگران باشم ، نه !!!
شوق عجیبی داشتم...
فردا خنکای صبح همه باهم رفتیم همراهان من بیشتر از همه آنهایی بود که
آنروز آنجا بودند !
ساعت 9:30 ، 29 شهریور ...
تمام دنیایم تو شدی ...
عزیزم هفت سالگی ات مبارک
من ... حواترازحوا
به به
تولده ما خبر نداریم
مبارکه.الهی صد سال زنده باشه این آقا ایلیا
الهی زیر سایه پدر مادر بزرگ بشه.نامدار بشه.دکتر مهندس بشه.
برای آقا زاده تون(ماچ موچ بوسسسسسسسسسسسسسس)
تولدش مبارک البته ما که حضوری تبریک گفتیم
ایشالله که صد ساله شه
درود بسیار ...
مبارک باشد بانو... مبارک باشد گل پسر...
چقدر خوب بود متنتان...
سلام عزیزم..
مبارک باشه تولد پسر عزیزت...
امیدوارم سالهای سال زیر سایه پدر و مادر به سلامتی و شادی روزگارش سپری باشه همراه با موفقیتهای بالا..
تبریک میگم تولد پسر عزیزت رو... امیدوارم همیشه کنارت باشه و با تندرستی و موفقیتش تو رو خوشحال تر کنه...
تولدش مبارککککککککککک و مبارک که هفت ساله مادر شدی
ای جانم...
پستت اشک رو توی چشمام آورد!
تولد عزیزترین ایلیای دنیا مبارک
wooow چه لذت بخش...تبریک میگم
تولدش مبارک
سایه ات همیشه بالای سرش...
وای یعنی میشه منم هفت سالگی پسرم رو جشن بگیرم...تولدش مبارک
تولدش مبارک باشه اه اینده اش روشن
وای چقدر عمر زود می گذره!
انگار دیروز بودااا...پارسال تولدش بود که سر صبحی رفتم و تو وبلاگش کامنت گذاشتم.
تولد گل پسر هزار بار مبارک باشه:)
چاکرتم در حد المپیک
همه دنیایت بخشی از وجودت است
این بهترین دنیاست...
ای جانم قربونش ..برم ....مبارکا باشه عزیز منم ۲۵ شهریور اومد و یه عالمه خوشی و خوشبختی برام اورد و هنوز هم
به نام او..
سلام..
ببخشید دیر سر زدم..
تولدش مبارکـــــــــــ..
باتاخیر مبارک باشه