امروز روز معلم است ...


اصولا من از معلم ها دل خوشی ندارم!


یعنی نداشتم ...


مادرم معلم بود و همیشه خدا حتی تا زمان ازدواجم حسرت این را داشتم که


وقتی می آیم خانه بوی غذا پیچیده باشد و من به جای کلید انداختن در بزنم و


مادرم دررا باز کند یا اینکه به غیر از دغدغه مشکلات بچه ها کمی هم دغدغه


من و ته تغاری  را می گرفت !


جایی که مادرم کار می کرد چیزی حدود بیست سال، منطقه بسیار ضعیفی


بود و دانش آموزانی داشت که به نان شب محتاج بودند ... مادرم اینها را که


می دید فکر می کرد همینکه ما مرفه هستیم کافی است !


و من تنهایی خودم را با خیالاتم پر می کردم ... خیالاتی که هنوزهم مرزش


را با واقعیت مختلط می دانم !


معلم کلاس اولم زنی به غایت احمق بودپانچ را می گذاشت سرکلاس و


می گفت این قرمزی ها زبان بچه های شیفت دیگر است که با پانچ سوراخ


کرده ایم !


یادم می آید زمانی مادرم ناظم مدرسه ما بود و معلمها که گاهی با دفتر مدرسه


مشکل پیدا می کردند دق دلی خودشان را سرمن در می آوردند !!!


راهنمایی بودم ... زنگ انشا که یادم رفته بود انشا بنویسم همان زنگ تفریح


تندی نوشتم معلم اما به من نمره نداد گفت که از روی مجله نوشته ام !


دبیرستان که بودم ...یکی از همکلاسی ها به شوخی با کتاب به سر من کوبید


روز قبل سرم به شدت با در ماشین برخورد کرده بود وهنوزهم دردمی کرد


وقتی اعتراض کردم دبیر مربوطه مادرم را خواست این دیگر نهایت حماقت


بود ...


دانشگاه که بودم سر درس روش تحقیق استاد عزیز اصرار فراوان داشت که


اقرار کن پیشگفتارت را خودت ننوشتی و من هم که احترام خاصی برای


زحمتم داشتم ، زیر بار نرفتم چون بی شک تمام آن کار حاصل ذهن خودم بود


و در آخر با قساوت تمام درس چهارواحدی را 13 داد یعنی در اصل نمره


تحقیق را به شدت کم کرد !!!


تمام اینها به کنار


  سه معلم اما زندگی مرارنگ و رو دادند !


استاد عکاسی ام که بی نهایت برایش احترام قائلم ...


بین شما کسی هست که استاد مرا دیده باشد ...


بهرحال


این شخص واقعا به من انگیزه داد تا به تمام مسائلی که درگیرش بودم


پایان دهم و انگیزه پایه ریزی زندگی تازه ای را بدست بیاورم


و مادرم ...


مادرم که آنروزها دغدغه اش بچه های دیگری بود امروز تمام هم و غم اش


صرف پسرک می شود طوریکه وقتی من نیستم خیالم از هر لحاظ راحت است


و معلم دیگرم ... کسیکه تنها یک درس را از او آموختم ...


صبوری ...


همسرم ...


پس هنوز هم می شود امیدوار بود...


روزتان مبارک دوست داشتنی ترین معلم های من ...











من ... حواترازحوا

نظرات 12 + ارسال نظر
نگار دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ق.ظ http://negarname.blogfa.com/

معلمهایی که درس عشق میدهند

هرسه این بزرگواران که نوشتم

[ بدون نام ] دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ق.ظ

اگرهمان معلم ها نبودندُ شما به اینجا نمی رسیدی.

کدوم ؟ اونایی که گفتم ازشون بدم می اومد؟ آره خب اگر نبودن الان من اینهمه از معلمها بدم نمی اومد خیلی هم بدم میاد ازشون
اما این سه تا معلم آخری منو کشتن دیگه !
اونوخت شما؟

پارسا دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ق.ظ http://enclosure.blogfa.com/

روز معلم بر این 3 بزرگوار مبارک :)

زهرا دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ق.ظ http://www.zafa.blogsky.com

مبارک باشه روزشون!

بهار مامان امیر دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:05 ب.ظ http://oribad.blogfa.com

امیدوارم این سه تا معلم همیشه تنشون سالم باشه و همیشه همراهت باشن تو زندگیت

پَـ ـرشـ ـان دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:18 ب.ظ

مبارک

چای سبز دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:08 ب.ظ

مه رو سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ب.ظ

عزیزززززززززززززم

بی مغز سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 ب.ظ http://shunehye-maghz.blogfa.com/

من هیچ وقت ادم نبودم و نمیشم
تو هم دنبال یه ادم دیگه باش حوا

روز معلم رو به عزیز ترین معلمم تبریک گفتم جواب نداد!!!!

من دنبال آدم نیستم ....
خودم یه دونه آدم دارم که نه از بهشت رانده شده و نه نافرمانی کرده !!!

شهره سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:45 ب.ظ http://http://kocheyezendegi.blogfa.com/

حالا درسات رو خوب میخونی؟!

الان آره به خدا ...
دوروز پیش امتحان جمله سازی داشتم دیروز ریاضی ...
میگما راست گفتن هر مادری با بچه اش دیپلم می گیره !

حضرت خضر سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:16 ب.ظ http://hazratekhezzr.blogsky.com

تو دانشگاه که وضعت خراب بوده
توتالیتاریسم که یادت نرفته؟

پراگماتیسم بود اشکان...
حالا دیدی تو فراموشکاری نه من ؟

یسنا چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ق.ظ http://yekzanyekdokhtar.blogfa.com/

خدارو شکر که این سه تا معلم آخریت خوب از آب در اومده...
معلم "صبوری" من هم همسرمه.... چون انقدر زجرم میده و من صبر کردم و می کنم که دیگه صبوری آویزه گوشمه!

آره والا معلم تو خیلی معلم تره !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد