دورهم نشسته بودیم و از هر دری حرف می زدیم .
من و مادرم در مورد نوه یکی از اقوام صحبت می کردیم که چندان رغبتی
به دیدن مهمان ندارد و چندان اهل میهمانی نیست و در این سن و سال همیشه
گوشه اتاقش پنهان شده و سرش به بازیهای کامپیوتری گرم است .
همان حین برادرم پرسید فلانی کجاست (همسرش) من و مادرم همچنان داشتیم
در همین مورد صحبت می کردیم که بلافاصله بعدازسوال برادرم گفتم
نمی دونم والا همه اش می ره قایم میشه
منظورم به پسرک فامیل بود اما طوری به نظر آمد که منظورم به همسر
برادرم بوده !
القصه ...
خواستم بگویم حتی اگر با چشم خودمان دیدیم و با گوش خودمان شنیدیم
بازهم کامل اعتماد نکنیم به دیده و شنیده مان... چراکه ممکن است و خیلی
ممکن است که حواس ما دچار اشتباه شود به همین سادگی که عرض کردم.
حواترین : سعی وافر نمودیم که عروس گرام متوجه بشوند که ما منظورمان به پسرک فامیل بود
چراکه از دیرباز عروس همواره مظلوم است و خواهر شوهر فلان و بهمان هرچند تمام شواهد
دال براین است که در خانواده ما کاملا برعکس اتفاق افتاده آنهم از نوع شدید !
من ... حواترازحوا
خواهر شوهر بازی بوده ها
هر چند هم خواهر شوهر خوب باشه عروس ها از قدیم چشم دیدن خواهر شوهر ها رو نداشتن
مامان بزرگ منم تو دسته ی خونواده شماست
کافیه عروسش بگه ماست سیاهه
مامان بزرگم میگه بله بله
حالا اینم همون قضیه شده انگار
شوخی شوخی گاهی جدی برداشت میکنن
کلا خواهر شوهر اخه مادر شوهر هم که خدا نصیب نکنه ما که سعی کردیم خواهر شوهر خوبی باشیم .... اشتباهه پیش میاد طرف مقابل باید ظرفیت داشته باشه..
در تاریخ بشریت عروس و حتی بچه های عروس همواره تحت ظلم مادرشوهر و خواهر شوهر بوده اند همی...
توصیهی بنده به دختران مجرد: به خواستگارهایی بله بگویید که خواهر نداشته باشند همی...
بابا خواهر شوهر....
----------------------------------
این حواس همیشه خطا دارند...
خیلی مثال احمقانه ای زدی!!!!
تو یه مثال عاقلانه بزن ببینم دکتر !
آقا شما زنا چرا انقدر خاله زنکید آخه ؟ اصن دوست داره بشینه صب تا شب بازی کامپیوتری بکنه .. بهتر از این مهمونیای مسخره فامیلیه که آدم الکی باس لبخند چاخانکی به این و اون تحویل بده !
نه تو این سن کم !!!
یا د حرفهای بوستانمون افتادم......
حل می شه...مطمئن باش.....
مرمرم خوبه؟