نقدی بر جشنواره -۲

 

 

الوعده وفا  

 


 

توضیحاتی قبل از نقد لازم به نظر می رسد که عرض می کنم 

 

۱ - من در درجه اول به جنبه معنایی عکسها توجه می کنم ودر درجه دوم به  

 

اصول زیبایی شناختی عکس به معنای عام 

 

۲- نقدها بدون قصدوغرض می باشد چراکه بنده نسبت هیچ یک از دوستان  

 

غرض ورزی خاصی ندارم 

 

۳ - اگر دخالتی میکنم در این امر صرفا به دلیل علاقه شخصی است و نگارش 

 

براساس یک واقعه کمااینکه بسیاری این روزها از شه.لا نوشتند و کلی نظر 

 

کارشناسی دادند بی آنکه بر همه موضوع اشراف کامل داشته باشند پس این  

 

جسارت را بر هم من ببخشید  

 

۴ - در کامنت های جشنواره خواندم یکی از دوستان عنوان کرده بودند عکس 

 

بایدخودش باشد لزومی به چیدن عناصر کنارهم نیست درصورتیکه من کاملا با  

 

ایشان مخالفم چون یکی از مسائل بسیار مهم در عکاسی ترکیب بندی است این 

 

به معنای دستکاری نیست هرچند هم اگر باشد خدشه ای به عکس وارد نمی کند 

 

به لحاظ سمت و سوی مفهمومی عکس امروزه عکس چیزی فراترازباورهای 

 

رایج ماست که در نقدها به آن اشاره خواهم کرد

 

۵ - ممکن است بعضی از نقدها درمورد دوستانی که میشناسم همراه با طنز 

 

رقیقی باشد پیشاپیش عفو بفرمایند این عزیزان 

 

 

 

 

تشریف ببرید به ادامه مطلب ...  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عکس اول :(به جای نقد منظورخودم را ازعکس عنوان می کنم هرچند این 

 

 برخلاف رویه متداول من است اما بهر حال !) ارائه عکس به صورت سیاه 

 

 سفید بود تا نشان دهنده غم انگیز بودن فقرباشداما این به معنای زشت بودن 

 

فقر نیست چراکه اگر دقت بفرمایید می بینیدفنجانهای داخل سینی تمیز و مرتب 

 

است این مرا به یاد یک همکلاسی می اندازد که کلاس سوم دبستان داشتم 

 

دختری بسیار زیبا و درسخوان و مرتب اما بینهایت فقیرهنوزهم سر زانوی 

 

پاره شلوارش را به یاد می آورم که در مرتبی و خط اتوی صاف همیشگی گم  

 

میشد کل این عکس را به یاد دختری به نام زهرا گرفتم که نگذاشتند با تمام  

 

استعدادهایش حتی دیپلم بگیرد !!! 

 

زهرا فقیر بود اما زشت و چندش آور که نبود بلکه بسیار زیبا و خواستنی هم 

 

بود مثل ظروف این عکس ... 

 

 

 

عکس دوم : ویرانی ... این اولین چیزی است که به ذهن مخاطب میاید و وقتی 

 

مخاطب چیزی را کشف کند دیگر به جستجوی مفهوم نخواهد رفت و مسلما 

 

عکس را فراموش خواهد کرد هدف از عکس ماندگاری آن است اما وقتی 

 

همه چیز را آماده و در دسترس مخاطب بگذاریم او در یافتن هدف ما سستی 

 

خواهد کرد حالت دست هم اگر کمی اصلاح میشد بهتر بود کمااینکه قسمتی 

 

از عکس را که ظاهرا بی استفاده بود را به اصطلاح ماسکه کرده است که 

 

این از نظر من جایز است و لازم   

 

 

 

 

عکس سوم : حقیقتا من در این عکس هیچ فقری ندیدم دخترکانی شادوسرزنده 

 

با گونه هایی گل انداخته... البته صرف روستایی بودن اینان دلیلی برفقیربودنشان 

 

 نیست هستند روستاییانی که از ما به اصطلاح پایتخت نشینان هم ثروتمندترند 

 

از نظر ترکیب بندی ما در عکس دو خط عمودی داریم که دو دختر هستند و دو 

 

یک خط افقی که بره سمت چپ است بره سمت راست را اگر خط فرض کنیم 

 

خط عمودی است که تقارن را بهم ریخته بهتر می بود آنهم به صورت افقی  

 

قرار می گرفت  اشکال عمده دیگر این کار فلو بودن یا به زبان دیگر تار بودن 

 

عکس است که با توجه به آماتور بودن شرکت کنندگان می شود ازاین مساله  

 

چشم پوشی کرد

 

 

 

 

عکس چهارم : آقا عکستان کج است گونیا نداشتید ؟  

 

کودکان کار...شاخصه مهمی است در مقوله فقر بگ گراند کار هم به نوعی به  

 

کمک عکس آمده به شرطی که لکه سیاه نبود چراکه این نقطه به اصطلاح  

 

بی تعادلی توجه ببیننده را نا خود آگاه از دو کودک میگیرد و به خود معطوف  

 

می دارد دو کودک تقریبا در نقطه های طلایی هستند که به گردش چشم در 

 

عکس کمک به سزایی دارد . سمت راست کارهم که به کل اضافه است  

 

چون هم به عکس کمکی نکرده هم به اصطلاح ساچوره شده البته بنده اگر 

 

مجال انتخاب بیشتر داشتم حتماعکس ایشان را هم انتخاب می کردم سوای 

 

 ایرادات عرض شده  

 

 

  

 

 

عکس پنجم :  نگاه هرچند کلیشه ای اما زیبای ایشان مرا وادار به تحسین کرد  

 

ایرادات کادر بندی کار هم نتوانست از زیبایی عکس کم کند برای کادر بندی  

 

بهتر می بود کادر به گونه ای بسته می شد که لکه سیاه سمت راست حذف 

 

میشد و پیرزن هم در نقطه طلایی قرار می گرفت که درآن صورت بر  

 

جذابیت عکس افزوده میشد به انضمام اینکه نشان دادن بخشی از صندوق  

 

صدقات (پایه صندوق) و عنوان نکردن تمامیت موضوع تحسین مرا برانگیخت  

 

 

 

 

 

عکس ششم : فقر فرهنگی نگاه جالبی است اما توضیحاتی که برای عکس دوم 

 

عرض کردم تاحدودی اینجا هم صدق می کند بیننده تنها کاری که می کند نوشته 

 

های عکس را می خواند و میرود و مسلما چیزی در ذهن او ثبت نخواهد شد 

 

ما به این عکسها به اصطلاح نگاه اول می گوییم ! برای اینگونه عکسها بهتر 

 

 است عکاس بیشتراز خلاقیت خوداستفاده کند وجود ناخن در سمت راست 

 

کاملا بی استفاده به نظر میرسد و به نوعی حواس مخاطب را کاملا به خود 

 

معطوف میدارد بی آنکه ضرورتی باشد 

 

 

 

 

عکس هفتم : پیمان ؟؟؟ من به تو چی بگم ؟؟؟ خیر سرت مثلا من معلم فتو شاپ 

 

تو هستم اونوقت برداشتی یه عکس نویز دار تحویل دادی ؟؟؟ صد بار نگفتم نگاه  

 

اول نداشته باش؟ این نشان دادن فقره خب که چی ؟ فقررو دیدیم حالا چیکار 

 

کنیم؟ صرف دل سوزاندن که کار نشد پسر خوب ... از نظر ترکیب بندی هم 

 

 اشکال داری فضای خالی کف خیابون مرد که به هیچ وجه تو نقطه مناسبی نیست  

 

لابد کتاب مانته روهم نخوندی ! اقا اصلامن ازهمین تریبون فلفل لازمت می کنم 

 

بیشترازتوتوقع دارما گفته باشم برای جشنواره بعدی عکس بهتری ارائه می کنی! 

 

 

 

 

 

 

عکس هشتم : این دوست ما عادت داره به کم حرف زدن اما تو عکس کم نشان  

 

دادن نوبره والا ! عکس به شدت تخت به نظر میرسه تاحدی که کمتر کسی  

 

متوجه میشه این عکس تصویر یک عروسکه پارچه ایه ... حیف و صد حیف  

 

نگاه به این قشنگی رو با ارائه ضعیف خرابش کردی به سلامتی تو همیشه تو  

 

عکاسی  مشوق من بودی حالا چرا ... 

 

 

 

 

 

عکس نهم : بله خب اینهم نوعی فقر محسوب می شود اما زاویه اگرتغییر 

 

می کرد خیلی بهتر بود و اگر در موقعیتی کمی خلوت ترقرارمی گرفت اما 

 

خط های عمودی تصویر کمک خوبی کار کرده است کاور آبی سمت راست 

 

 هم کاملا اضافه است  اصلاح میشد بهتر بود 

 

 

 

 

 

عکس دهم : حقیقتا فقر این عکس کجاست؟ ما فقری را مد نظر قرار می دهیم 

 

در تماشای عکسها که متناسب با فقررایج درذهن خودمان باشدهمان فقرفرهنگی 

 

اقتصادی و... رایج نه بیشتر ! علاوه بر آن عکس شلوغ و گیج کننده است  بهتر  

 

تعدادی از عناصر اضافی حذف می شدند 

 

 

 

 

 

 

عکس یازدهم : نسبت به عکس قبلی این عکس بیشتر با الگوی ذهنی مخاطب 

 

همخوانی دارد منتها اگر مثل آن جوان که درانتهای تصویر روی زمین نشسته 

 

شما هم می نشستید و عکس را می گرفتید خیلی بهتر بود البته کمی نیم خیز تر! 

 

 

 

 

 

عکس دوازدهم: بسیار عالی ! بازهم اگر قرار به انتخاب بیشتر می بود عکس۱۲ 

 

هم جزو انتخاب من می بود ...تاثیر فقر روی حیوان ... زبان که قاصر بشود  

 

سکوت بهترین است ... پای اسب از نقطه مناسبی کات شده منتها اگرسمت چپ 

 

و پایین تصویر حذف میشد خیلی بهتربود چراکه نتوانسته کمکی به عکس داشته 

 

 باشد 

 

 

 

 

 

 

عکس سیزده : این پسرم منوکشته این آخرش فیلسوف میشه مردم رفتن به در 

 

ودیوارکوفتن عکس گرفتن اونوقت آقا نشسته از مانتورش عکس گرفته فرستاده  

 

این کارت منو یاد فیلم هرشب تنهایی انداخت سادگی با یک دنیا حرف

 

علت رای دادن من به ایشون این بود که فکر کرده و در کمال سادگی عکسی رو 

 

فرستاده که همه ما با اون دست و پنجه نرم کردیم و چه بسا بعد از این پست 

 

من هم هدف کامنت های بی محتوا باشم !!! منتها متن داخل کادر رو نباید  

 

می نوشت شخصا دوست نداشتم علاوه براین هلو برو تو گلو که عکس نمیگیرن 

 

 پسرجان یه کم هم اجازه میدن مخاطب کنکاش کنه 

 

 

 

 

 

عکس چهارده : فقر در عین تلاش ... غم انگیز است همانطور که به خودامید 

 

خان گفتم رنگ عکس خدشه جانانه ای به عکس وارد کرده عکس که وضوح 

 

 نداشته باشد عکس نیست اکسیژن ناخالص است !!! 

 

 

 

 

عکس پانزده : نگاه کلیشه ای به فقر... زیاد موافق نیستم چراکه بیان کردن درد 

 

دردی دوا نمی کند ! از نظر ساختار هم وجود دوچرخه بک گراند کودک کمک 

 

خوبی به فهم عکس می کند اما وجود قسمتی از خودرو و بساط دست فروشی 

 

کاملا غیر ضروی است 

 

 

 

 

عکس شانزده : بازهم رویکردی جدید به فقر ! جای فکر دارد ...  

 

از نظرکادر بندی کمی مراعات می شد بهتربود و زاویه ...  

 

در کل حرف زیادی برای گفتن نمی گذارد دست مثل اینکه به مخاطب گفته است :

 

- گفتنی ها رو من گفتم تو ساکت ! 

 

- چشم  

 

 

 

 

 

 

عکس هفدهم : ننه مجتبی خدایی کجای این آقا فقر داره ؟ با اعتماد به نفسی 

 

که این آقا ایستاده من فکر می کنم بیل گیتسه تا فقیر ! از نظر کادر بندی اصلا  

 

رعایت نکردی بازوی سوژه بی جهت کات شده و هرگز زمانیکه سوژه انسان 

 

باشه از زانو کات نمی کنیم فقط ران یا ساق  

 

 

 

 

 

عکس هجدهم : این عکس باوجودی که تحسین همگان را برانگیخت اما مرا

 

به هیچ عنوان مجذوب نکرد دلایل زیادی هم برای این مدعا دارم :-نگاه بسیار 

 

کلیشه ای یا به نوعی نگاه اول این عکس تاثیر چندانی روی مخاطب نخواهد  

 

گذاشت طوریکه اگر فردا و پسین فردا سراغش را بگیریم کسی در خاطرش  

 

نمانده البته این بخش را فرضا عرض کردم... ۲-این فضا درخیابان هست دلمان  

 

بخواهد می رویم نگاه می کنیم دیگر چه لزومی به عکاسی از آن ؟ ۳-نشان دادن 

 

 تضادهم مدتهاست دمده شده بهتر بود خودرو استیشن به تنهایی سوژه میشد

 

۴-زاویه نامناسب تعریف شده برای لحظه اول بسیار گنگ به نظر می رسد و  

 

چشم را ازگردش در عکس  محروم می کند ! و نکته آخر همان مطلبی که در  

 

بعضی قسمتها عرض کردم نشان دادن فقربه تنهایی هنر نیست دلمان بسوزد 

 

 چاره چه دردی میشود؟ دراین عکس نشان دادید فاصله طبقاتی را اما چاره ای 

 

هم ارائه کردید؟ بطور مثال در عکس ۱ من خواستم بگویم فقر اگر با بعضی 

 

پارامترها همراه باشد اصلا زشت نیست حال نیایید بگویید خواستم عنوان کنم  

 

حق من بود عنوان اولی ... به هیچ وجه ... همانطور که در پست قبل اشاره 

 

کردم من منکر هرگونه حق وحقوقی هستم !  

  

 

  

 

 

 

عکس نوزده : فقر در عین تلاش ... نگاه دردناکی است به مقوله فقرمنتها اگر 

 

کادر عمودی بود وصرفا مرد دستفروش را نشان می دادید بسیار بهتر و تاثیر 

 

گذارتر بود چه بسا وجود قسمتی از خودرو وانت به کار شما خدشه وارد کرده 

 

 

 

 

 

 

عکس بیستم : (رای دوم من ) نگاهی که من اگر اغراق نباشد آنرا می پرستم  

 

عکسی که مخاطب را به تفکر وادارد عکس مورد پسند من است کودکانی که 

 

باید جای مناسب تری مشغول بازی باشند در حصار فلزی محبوس و نیمه  

 

محبوس سکوت کرده اند و خیره اند به نقطه نامعلوم سرزندگی نگاهشان مرده 

 

در محبس فلزی خواسته و ناخواسته ...بسیارعالی  فقط اگرعناصر اضافی  

 

بک گراندکاربه گونه ای حذف میشد وکادر بندی هم کمی اصلاح  شاهکاری 

 

 پیش روی خود داشتیم  

 

 

 

 

 

 

 

عکس بیست و یکم : زاویه مناسبی انتخاب شده کودک هم نگاه خوبی دارد 

 

اصولا عکاسان برای نشان دادن فقر زاویه راازبالای سوژه انتخاب می کنند 

 

که این مشخصه را دارید ظرف دست کودک هم نشان دهنده فقراست درست 

 

اما اندام کودک لباس کودک و بک گراند کار هیچکدام با ظرف در دست  

 

کودک همخوانی ندارد البته در نگاه فانتزی که می توانیم به کار داشته باشیم 

 

فقر زیبا را نمایش داده اید ... 

 

 

 

 

 

 

 

عکس بیست و دوم : زاویه مناسب و نگاه ساده ... اما نکته قابل عرض این 

 

 است که نباید لقمه را آماده کرد و در دهان مخاطب گذاشت عکس شما کاملا 

 

مصداق این گفته بنده است و در کل هرچه برای عکس شماره ۱۶ نوشتم (البته 

 

در قسمت دوم عرایضم به ایشان) برای شما هم صدق می کند 

 

 

 

 

 

 

عکس شماره بیست وسه : عکسی که دیده نشد صرفا به یک دلیل کوچک... 

 

نوشته ناخوانای روی صندوق که می شد به مدد یک عنوان کوتاه آنرا در  

 

ذهن مخاطب جا انداخت اگر هم کمی به لحاظ کادر بندی رعایت میشدپدیده ای 

 

 بود در این جشنواره ... دست مرد برهنه ناقص عکاسی شده و پسرک سمت 

 

چپ هم اضافه اس که بهترمی بود یا کات میشد یا در نقطه بهتری قرار  

 

می گرفت 

 

 

 

 

 

 

عکس بیست و چهارم : خود گویای همه چیز هست و درد آور ! این عکس 

 

از نظر مفهمومی چیزی کم ندارد اما به لحاظ تکنیکی کمی کار می برد 

 

داربست درسمت راست و بالای تصویر کاملا به عکس خدشه وارد کرده و 

 

 تنه درخت که کاملا اضافی است و بی مورد همانطور که عرض کردم 

 

موضوع جالب است اما شیوه عکاسی جای ایراد دارد 

 

 

 

 

 

 

عکس بیست و پنج : خود گویای همه چیز بود ... 

 

حذف این عکس هم نوعی فقر محسوب میشد فقری که مسلما از طریق مخاطب 

 

القا میشود ! 

 

 

 

 

 

 

عکس بیست و ششم : زاویه وحالت بسیارمناسب سوژه به دیده شدن این عکس 

 

 کمک به سزایی کرده است اگر پای چپ سوژه کامل بود بهتر می بود  

 

اما نگاه تکراری است به فقر... حرف تازه ای ندارد بارها عرض کردم درد 

 

را نشان دادن هنر نیست عکس باید حرف بزند ! با تمام این تفاسیر این عکس را 

 

دوست داشتم 

 

 

 

 

 

 

 

عکس بیست وهفت : اجازه بدهید بگویم بسیار عالی همین ! 

 

سانسور را در ذهن من تداعی کرد به زیبایی ... فقری است درنوع خود اما 

 

اشکال عمده ای که داشت و باعث شد دیده نشود این بود که نیاز به عنوانی  

 

حس میشد که خط فکری را به مخاطب بدهد نه بیشتر ... توجه داشته باشید 

 

مخاطبان شما اینجا وبلاگنویس هستند نه عکاس یا استادان عکاسی پس امکان 

 

دیده نشدن عکستان وجود داشت  

 

 

 

 

 

 

 

عکس بیست و هشت : پارادوکسی که عنوان کرده اند دستاویز بسیاری است 

 

در عکاسی و درنوع خود نگاه اول که بهتر است درانتخاب اینگونه سوژه ها 

 

عکاس خلاقیت بیشتری داشته باشد تا از حالت کلیشه خارج و به اصطلاح عکس 

 

را از آن خود کند ظاهرا دراین عکس ازفلاش استفاده شده که با توجه به میل  

 

گرد انعکاس بدی پیدا کرده اگر دوربین شما پاورشات یا اس ال آر است پیشنهاد 

 

می کنم در این دست تصاویر از تکنیک ضد نور استفاده کنید   

 

 

 

 

 

 

عکس شماره بیست ونه : عکسی که با وجود خارج مسابقه بودن من به آن 

 

رای دادم به یک دلیل ... تعظیم در برابر عکاس آن !!! 

 

این عکس یا توسط عکاس آن فرستاده نشده و به نوعی هدف سرقت قرار گرفته  

 

که خیلی دردآور است وقتی عکست را ببرند و به نام خود ارائه کنند که گویی  

 

کودک را ربوده اند 

 

یا توسط عکاس آن فرستاده شده که متاسفانه مورد بی مهری قرار گرفته و  

 

توانایی اش زیر سوال رفته گویی کسی بیاید وادعا کند تومادر کودکت نیستی 

 

بهرحال درآور است هرچند یک رای ام سوخت اما مهم هدفم بود که نائل شدم 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در آخر بازهم یادآور می شوم هدفم نه خودنمایی بود نه مطرح کردن چیزی

 

بلکه هدف دروهله اول حمایت از جشنواره است وبس 

 

ضمن اینکه بانقد سطح عکسها را بالا ببریم و در جشنواره آتی شاهد کارهایی  

 

بهترباشیم و دیگر آنکه یاد بگیریم صرف اینکه کسی را دوست داریم رای ندهیم  

 

بلکه براساس توانایی های آن شخص اورا انتخاب کنیم چه بسا درتمام مراحل  

 

زندگی خود چه سیاسی چه اجتماعی چه هنری و... با این مساله به شدت دست  

 

و پنجه نرم می کنیم و به زبان ساده هرچه میکشیم از رای بدون فکر و دلیل 

 

 ماست ! 

 

منتظر نظرات سازنده . انتقادات و احیانا بدوبیراه تان هستم !!! 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

من ... حواتر از حوا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 27 + ارسال نظر
حیدریم دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:55 ق.ظ http://ghalubala.blogfa.com

ای جاانم
منو میگی عکس 20 ککه این حرفا رو نداشت گلم

عجب عکسی انداختیم که خبر نداشتیم


اون بک گراندها رو دوست داشتم نندازم اما موقع بعد نماز بود و همه داشتند از مطاف برمیگشتن هتل ها برای صرف ناهار، جمعیت هجوم میاورد نمیشد

اما عکس ما به پای مال شما که نمیرسه

کلا دقت کردی تفاهم رو ؟؟؟

مهتاب(شب) دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 ق.ظ http://www.night94.blogfa.com

سلام.فکر می کنم برای دوره های بعدی عکس های بهتر شایدم حرفه ای تری داشته باشیم.
مرسی

ما می خواییم پس میشه

مجتبی جوانی دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:07 ق.ظ http://www.heoman.blogfa.com

ننه جان در مورد عکس شماره ۲۵ که حذف شد
من خودم از ماهیچ مانگاه خواستم اینکارو بکنه
چون حاشیه درست میکرد و جشنواره رو تحت تاثیر قرار میداد
جشنواره قرار بود فقر رو نشون بده و قرار بود عکس از خودمون باشه
نه اینکه عکس یه خبرنگار رو بگیریم و سوژه کنیم.
در ضمن همونطور که گفتم من مانعی برای نمایش اون عکس نمیدیدیم و مخالفتی باهاش نداشتم

ولی حاشیه سازی میکرد اون عکس به دلیلی اینکه بعضی از مخاطبان ممکن بود به مذاقشون خوش نیاد ننه جان
باید همه مخاطبان رو در نظر گرفت.

اما واقعا سوژه جالبی بود در نوع خودش.........

سوال اینه : چرا به مذاقشون خوش نمیاد ؟
آیا این ریشه درفقر فرهنگی مخاطب نداره ؟

اشکال اینه که مایاد نگرفتیم از هرچیزی چطور استفاده کنیم

مجتبی جوانی دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ق.ظ http://www.heoman.blogfa.com

قسمت اول

با اکثر نقد شما موافق هستم البته با بعضی جاها هم مخالف
ولی چون این نوشتار شما ننه جان نقد هستش دیگه بهتره بهش نقد نکنیم.

ولی در مورد نقد عکس خودم ننه جان
به من چه که آقای ماهیچ مانگاه برداشته عکس شماره هفده رو کات کرده از اطراف
زانوها تا خود چکمه های آن پیرمرد در تصویر بود و حتی بازوی او
کادربندی رعایت شده بود ولی آقای ماهیچ مانگاه برداشته تیکه کرده
این انتقاد به من وارد نیست

اما در مورد انتقادی که به من وارد است. میخواستم بگم
عکس شماره هفده رو در مسافرت گرفتم. اون پیرمرد گدایی نمیکرد ولی هرکسی بهش پول میداد قبول میکرد. آدم جالبی بود. میخواستم یه آدم فقیری رو نشون بدم که در عین فقر با عزت و متانت و اعتماد به نفس اونجا نشسته روی سکو مثه این آدمای جاافتاده و مشهور
گفتم به کادر تصویر بشینه قشنگ میشه
ولی در کل قبول دارم مصداق بارز فقر نبود.

اگه خواستی میتونی تصاویر دیگه رو هم ازینجا دنبال کنی
http://heoman.propicnet.com/
هر هفته دوسه تا عکسی که گرفتم رو میزارم توش.
بیشتر سکب کارم طبیعت و ناتورالیستی هستش تا رئالیستی و یا کلاسیک و یا.....

در مورد عکس شماره ۱۸ هم باید بگم. من زاویه دید رو راوی انتخاب کردم از دید کناری به قضیه. قبول دارم عکس کلیشه ای هست. و من هم عنوان کردم این سر راه اداره بود گرفتم و البته میخواستم نشان دهم. دو ماشین مسیر متفاوتی را می پیمایند.
یکی به سمت شمال دیگری به سمت جنوب. همین.اگر دقت کرده باشین ماشین ها به دو جهت مخالف پارک شده اند و به علت فاصله طولانی ماشین ها از هم مجبور بودم از گوشه عکس بندازم که هردو ماشین به خوبی نشان داده شوند
ولی با این حال سر صبح ساعت هفت خوابالو باشی این تصویر رو بگیری تو سرما خداییش بهتر ازین نمیشه

ولی قبول دارم این عکس بهترین عکسی نبود که فقر رو نشون داد فقط یک سوژه تصویری بود. همین.
ممنون از شما که دقت نظر دادی و خیلی منصفانه نقد کردی

عکس رو باید کات کرده تحویل بدی پسرجان این وسط هیچ مسولیتی بر عهده آقای ماهیچ مانگاه نیست باید سایزش رو کوچیک می کردی تا مشکلی نباشه خب با توضیحاتی که دادی ما نباید پول گرفتن اون پیرمرد رو میدیدیم ؟ ما از کجا بفهمیم این توضیحاتی رو که دادی رو؟
درمورد عکس ۱۸ ببین برای یه عکس هیچ دلیلی وجودنداره تا خوب نگیریش باید تمام تلاشتو بکنی نه اینکه اولین فریم رو ثبت کنی و تمام
ننه جان !

مجتبی جوانی دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ق.ظ http://www.heoman.blogfa.com

قسمت دوم

اما ننه جان در مورد عکس شماره ۲۹ باید بگم که شما خودت فوتوشاپیستی ننه جان این عکس اصلا عکاسی نشده به نظر من
فکر میکنم با فوتوشاپ کپی پست شده. ترنس پرنت خورده و اندکی فید و صد البته بلک و اند وایت و مقداری کالربالانس و یه کمی هم اتو لول و یه خولده هم کنتراست

اما از حق نگذریم به عنوان یک عکس نه ولی به عنوان یک اثر گرافیکی عکس شماره ۲۹ بهترینه
و عکس شماره ۱ از لحاظ حرفه و رنگ بندی بهترینه
عکس شماره ۵ از لحاظ اشاره اختصاصی به موضوع فقر مالی بهترینه
تصویر شماره ۱۳ عکس نبود و بیشتر یه کار گرافیکی بود. موضوع فقر وبلاگ نویسی رو هم نشون نمیداد بیشتر فقر کامنت نویسی بود. البته از لحاظ مضمونی واقعا جالب بود این تصویر
وحید خودشم جالبه

درآخر باید بگم ننه حوا جان ممنون که خیلی زیبا نقد کردی
در ضمن هرکس خواست بهت چیزی بگه بی احترامی کنه
بفرستش پیش من بگو یه نوه دارم مثه شیر (ازین یارانه ای ها)
پشتم وایستاده حمایتم میکنه

من عقیده ام اینه که این عکسه و کار یه عکاس خوبه که از اصول سردر می آورده در ضمن انشالله مخالف فتو شاپ که نیستی؟

مجتبی جوانی دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 ق.ظ http://www.heoman.blogfa.com

راستی من این عکسارو با هدف قبلی و سوژه جشنوراه نگرفتم
چند روز قبل از مسابقه بودن اینا و چون تو گوشی موبایلم داشتم
اینکارو کردم البته اگه قرار بود برای جشنواره سوژه بگیرم که وقت نبود متاسفانه باور کن میرفتم میگشتم بهترین سوژه و از لحاظ فنی بهترین عکس رو میگرفتم چون خیلی حساسم و وسواسم رویه عکس
و رنگ بندی و ترکیب صحنه و ازین حرفا...........

به کارگردانیه تصویرخیلی اهمیت میدم.........

ولی مجالی نبود.

ننه جان به خوبیه خودت ببخش این نوه خلت رو

بازم دلیل نمیشه همه عکسهایی که میگیری باید بهترین باشه پسرم
بعدشم اینکه نهایتا سنم به مادر بچه ها قد بده مادربزرگ دیگه زیادیه ها !

مجتبی جوانی دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ق.ظ http://www.heoman.blogfa.com

ننه جان اگه از خود تعریف نباشه چندسال پیش کارم گرافیک بود
البته که با فوتوشاپ مخالف نیستم
خیلی هم فوتوشاپ جان رو دوست دارم
مخصوصا این cs4آخریش ترکونده با امکاناتش

منم تعریف از خود نباشه که هست کارم عکاسیه منتها برای خودم کار می کنم به جایی وابسته نیستم بعدترشم اینکه اونی که ترکونده CS5
نه CS4 ننه جان

مجتبی جوانی دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ب.ظ http://www.heoman.blogfa.com

ننه جان من هنوز با cs4 کار میکنم ویندوزم یه ایراداتی داره
با cs5 مشکل داره ولی هنوز باهاش کار نکردم ببینم چطوریاست

من خودم همون SC4 دارم اما تو کارگاه ارتباط حرفه ای با فتو شاپ که تو حوزه هنری برگزارشد با SC اشنا شدم

ماهیچ ، نگاه دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ب.ظ http://www.writ.blogfa.com

خب ...
الان من واقعا نمی دونم چطوری تشکر کنم...
این کار شما از خود جشنواره هدفمند تر و آموزنده تر بود...
واقعا دستمریزاد حوا تر از حوا...
مرسی ...
ببینمت یه تشکر جانانه میکنم...
ببین کتاب و نگی چطوری به دستت برسونم دیگه نمیدما.....

راستش عکس که میبینم از خود بی خود میشم حالا خدا رو شکر کنید با عکسا نمایشگاه راه ننداختم

محمود دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:34 ب.ظ http://sabbagh50.blogfa.com

من فقط نقد عکس اولت رو خوندم چون از بقیه اصلا یادم نبود . فقط یادمه چن تائیشون رو خیلی دوست داشتم . اما اولی برام یه چیز دیگه بود . برا من فضا گرمی خاصی رو داشت . گرمی استراحت بعد از یه کار طاقت فرسا . اسایش بعد سختی . ایناش رو دوست داشتم . من ذهنم معمولا عادت داره با چیزا بازی کنه . قصه بسازه . پرورشش بده نتیجه بگیره ازش .عکس اول همه این کارا رو تونست باهام بکنه . شاد باشی

الان من خیلی جوگیر شدم !!
مرسی آقای صباغ لطف شماست

مجتبی جوانی دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:26 ب.ظ http://www.heoman.blogfa.com

قضیه ماهیج مانگاه چیه میخواد کتاب به شما بده
کتاب من رو نداده هنوز؟
نکنه همین جایزه منه میخواد بشه شما ننه جان
البته اشکال نداره به شما هم بده انگار رسیده دست من
ننه و نوه نداره که اما
ای روزگار زنبیلو وردارو بیار بخر تو یکلیو خیار

راستی امشب گفتگویی داشتم با مسلم بن عقیل
خیلی جنجالی دنبال نشد بیشتر نکات جانبی داشت
اما بحث دیشب با حضور (وجدان) خیلی حاشیه داشت
دیگه نزدیک بود بزنن وب لوگ بدبخت رو فیلتر کنن....

قضیه جایزه دور پیشه ننه

امید بی امید دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 ب.ظ http://www.omid-bi-omid.blogfa.com

ننه آب شدم

چرا پسرم ؟
برو برای جشنواره بعدی عکس بگیر بیا درستش می کنیم !

پیازداغ سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ق.ظ http://hadinameh.blogfa.com

سلام
بی نهایت ممنون ازینکه واسه نقد عکسها اینقد وقت گذاشتید با خیلیا موافق بودم،عکس ۵ بود مال من،راستش نه تخصص خاصی در عکاسی دارم و نه ادعایی،تنها چیزی که دارم علاقه س طوری که بیشتر وقتها دوربینم همراهمه،هر کسی به نظرم تعریف و دید خاص خودشو راجع به عکاسی داره،واسه من اینجوریه که تقریبا از همه چی عکس میگیرم،ممکنه دراین بین سوژه های خوب و گاهیم معمولی و کلیشه ای باشن،نمیخوام ایرادات عکسو توجیه کنم فقط با نقدتون کاری کردید که خاطره ی اونروز برام زنده شه،شاید تو عکس اصلا مشخص نیست اما اونجا نزدیک یه امامزاده بود و خیلی شلوغم بود و بارون شدیدی هم میومد و همه در حال دویدن بودن سمت ماشیناشون و منم که کلی خیس شده بودم اگه دوربینو یه ثانیه بیتشر بیرون نگه میداشتم باید باهاش خداحافظی میکردم
بازم ممنونم

ببین ... هر چیزی روکه می تونی از محیط نشون بدی باید مخاطبت ببینه مثلا چه خوب بود اگر می تونستیم بارون رو ببینیم یا عبور بی تفاوت و عجولانه مردم رو ... شاید در اون صورت عکست از حالت کلیشه خارج میشه و یه کار جدیدی بشه

سین سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ق.ظ http://hourglass.blogfa.com

سلام.من عکاس شماره ۲۱ بوم.بخاطر نقدتون ممنونم.....سرکار خانوم حواترین ما تازه کار هستیم و بی تجربه ...انشالله که با تمرین بتونم عکسای بهتری بگیرم ...

ما هم تازه کاریم و همچنان مشغول تمرین
انشالله در جشنواره بعدی ببینمت

مجتبی جوانی سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:09 ب.ظ http://www.heoman.blogfa.com

سلام ننه حوا
دیگه فکر کنم هنوز دوماه نیمم نشده تو عرصه وبلاگ نویسی
فیلتر بشم بره پی کارش
امروز با جناب علی اکبر مصاحبه داشتیم ازین جنجالی تر نمیشد
دیگه ایشون هرچی بود و نبود گفت......
از گشت ارشاد گرفته تا این جانماز اب کشا تا ...........

من میدونستم
گالیور
من میدونستم یه روزی ناکام فیلتر ازین دنیای مجازی میرم

دچار توهم توطئه ای ها ننه !

دخترحوا سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:26 ب.ظ

شرمنده می کنی مارو با این پستای طولانی

دخترم خودتو خسته نکن مادر

ســـــــــــــارا سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:33 ب.ظ http://Sarazamanii.blogfa.com

سلام خانم مدیر بد اخلاق مهربون خودم
میشه یه وام هم به ما بدید

چاکریم سارا جون

م . ح . م . د سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:33 ب.ظ http://khatereha1.blogsky.com/

منتقد منتقد حمایتت میکنیم !

ننه تو هنوز زنده ای؟؟؟؟؟

رها بانو سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:20 ب.ظ http://raha-banoo.persianblog.ir/

سلام عزیزم ... واسم کامنت گذاشته بودی ولی بدون آدرس ... خیلی خیلی از آشنایی باهات خوشحالم ... مرسی از نگاه تیز و دقیقت به عکسها ... یه دنیا ممنونم ...

خواهش می کنم عزیزم

م . ح . م . د سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:15 ب.ظ http://khatereha1.blogsky.com/

آره بابا ، زنده ام ...

با فلفل و این چیزها ما ککمون هم نمیگزه !

ننه آنتی فلفل شدیا

بی کلاس چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:56 ب.ظ

سلام
من این عکس رو مدتها پیش با موبایل گرفتم
اونموقع هدفم نشون دادن فقر نبود و فقط می خواستم تصویر اون عروسک رو داشته باشم
و در پایان باید بگم
بابااااااااا

وقتی شرکت می کنی انتقاد هم میشی ننه

حیدریم چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:41 ب.ظ http://ghalubala.blogfa.com

بی درد مردم ها خدا، بی درد مردم
نامرد مردم ها خدا، نامرد مردم


از پا حسین (ع) افتاد و ما برپای بودیم
زینب (س) اسیری رفت و ما بر جای بودیم


راستی عزیز
نمیشه از فنون عکاسی تو وبت بنویسی؟
خیلی خوبه ها
خدا خیرت بده ننه به قول اون پسرت

خب ... راستش به بهانه جشنواره سعی می کنم از این قبیل مطالب حتما بنویسم

پیمان چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ب.ظ http://rozhaykhoshebato.blogfa.com/

استاد مرسی از راهنمائیتون.اصلن ناراحت نشدم.خیلی هم تذکر بجایی بود.ولی خدایی اگر خودت بودی تو ماشین نشسته بودی یه جور باید عکس میگرفتی طرف متوجه نشه.چطوری میگرفتی.کمی سخت بود.
کمی سرم شلوغه درس رو تعطیل کردم.ایشالله فرصت شد درسا رو شروع کنیم.

کاملا درسته اما اگر بهم می گفتی یادت میدادم حداقل شارپ تصویرت رو بهتر کنی یا نویزش رو بهبود ببخشی

فندق 70 کیلویی پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ق.ظ

ووی. خانومی چه حوصله ای. ولی ممنون. خیلی جامع بود. پسر گلت رو ببوس.

کلا مخلصیم خانوم گل

سارا پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:23 ق.ظ http://saraaboo.blogfa.com/

سلام حواترین ممنون که مطلبم را میخونی
امروز خیلی احساس تنهایی میکردم وقتی به وبم
و به شما دوستای خوبم سر زدم دیگه تنها نبودم
کلی حرف بود که خواندم به کرگدن وماهیچ ما نگاه
هم سر زدم وحالم بهتر شد

شماسرورید بانو

امید بی امید پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:29 ب.ظ http://www.omid-bi-omid.blogfa.com

نن جون کجایی؟؟؟؟؟؟؟
دلمان بسی تنگ گشت از نوشتن های شما!

هستیم همین گوشه کنارها

راوی پاییز یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:23 ق.ظ http://baranepaezi.blogfa.com/

من الان این پست رو دیدم!
خیلی برام جالب بود و کلی تشکرات بابت این دقت نظر و وقتی که گذاشتی:)

من خیلی خیلی ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد